سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلایل تمایل زنان برای داشتن رابطه نامشروع

دلیل ارتباط زنان متاهل با پسران مجرد

سلامت نیوز: متاسفانه امروزه به دلایل مختلف و برخی ناهنجاری فرهنگی شنیده می‌شود که در مواردی جزئی شاهد روابط بین زنان متاهل با پسران و یا مردان متاهل هستیم که این روابط بسیار آسیب زا و مخرب است. خیانت‌های زنانه عوامل مختلفی دارد که می‌توان به آن‌ها اشاره کرد:

1- عدم یک رابطه گرم و صمیمانه با همسر
یکی از عوامل اصلی خیانت زنانه روابط زن و شوهر است؛ زمانی‌که بین زوجین، روابط زناشویی خوبی حاکم نباشد، این احتمال وجود دارد که زن به همسر خود خیانت کند. اختلالات جنسی که به مرور زمان برای برخی مردان به وجود می‌آید و مشکلات شخصیتی باعث می‌شود که مرد نتواند به همسر خود محبت کند و فقدان محبت، عاطفه و روابط گرم و صمیمی باعث این خیانت‌ها می‌شود.

زنانی که محبت خوب و لازم را از همسرخود دریافت کرده و یا روابط زناشویی خوبی بین آن‌ها برقرار باشد، احتمال خیانت در آن‌ها بسیار کم است.

2- گذشته بی‌بندوبار زن
یکی دیگر از عوامل خیانت زن، گذشته اوست که در یک خانواده بی‌بندوبار و خیلی آزاد پرورش یافته و تربیت شده‌ است و تربیت غلط گذشته باعث می‌شود همچنان حتی بعد از ازدواج هم این روابط را حفظ کند. برخی از زنان که روابط زیادی داشته‌اند، به دلیل اینکه روابط صمیمانه و یا دوستی‌های دوران مجردی خود را نمی‌توانند به اتمام برسانند و برایشان بسیار سخت است تا خود را در زمان تاهل کنترل کنند در‌‌ همان چارچوب به روابط خود ادامه می‌دهند.

3- احساس تنهایی کردن
مسایل شخصیتی وجود دارد که امکان دارد یک زن تحمل تنهایی و بیکاری را نداشته و به سختی می‌تواند دقایق و یا ساعتی را تنها و بیکار بگذراند. این زنان زمانی‌که می‌خواهند تنهایی خود را پر کنند وقتی می‌بینند همسرشان به دلیل مشغله کاری نمی‌تواند برای آن‌ها وقت بگذارد گرایش پیدا می‌کنند که وقت خود را با دیگران و یا جنس مخالف خود پر کنند.

4- عوامل فردی و اختلالات شخصیتی زنان
عوامل فردی و اختلالات شخصیت و یا ویژگی‌های طرفین می‌تواند بستری برای خیانت باشد. وقتی در جامعه این روابط ناشایست، رواج پیدا کند امکان دارد وسوسه در زن ایجاد شود که این رابطه‌ها را تجربه کند. مسایلی مانند ماهواره، تهاجم فرهنگی، الگوهای فرهنگی ناهنجار و غلط در خانه، همه این عوامل می‌توانند در خیانتهای زنانه دخیل باشد؛ در نتیجه حرمت و حریم‌های خانواده شکسته می‌شود و افراد پایبند چارچوب‌های اخلاقی نیستند.

5- دوران مجردی محدود
برخی از زنان به دلیل اینکه گذشته خوبی نداشته‌اند و یا زمان مجردی خیلی محدود بودند وقتی شرایطی را می‌بینند که زنان و مردان، رابطه آزادانه‌ای با هم دارند. این افراد چون می‌خواهند گذشته خود را جبران کنند، به خیانت رو می‌اورند. شرکت درپارتی، ارتباط با دوست ناباب و مسائلی دیگر می‌توانند انگیزه خیانت را زیاد کند.

6- مشکلات اقتصادی
مسئله دیگر مشکلات اقتصادی که در جامعه است، البته مسئله اقتصادی به تنهایی عامل خیانت زنانه نیست. فرد ممکن است نیازهای مالی بیشتری را در خود احساس کند؛ ولی اگر پایبند چارچوب‌های اخلاقی باشد؛ امکان ندارد با هر تحریک، وضعیت معیشتی کنار بیایند؛ اما فردی که به خاطر پول با جنس مخالف خود ارتباط برقرار می‌کند، بیشتر به دلیل میل به تجمل گرایی، مصرف بیشتر، مدگرایی و خرید کردن، به جنس مخالفی فرا‌تر از چارچوب خانواده رو می‌آورد تا مورد حمایت او قرار گیرد.

در این زمینه تعداد زنانی که به دلیل فقر مادی به ارتباط با جنس مخالف رو می‌آورند بسیار کم است. اما وقتی زن به دلیل اینکه همسرش معتاد بوده و یا بیکار و مریض است خیانت می‌کند در واقع «فحشا» است؛ یعنی زن خودفروشی می‌کند تا نیازهای مالی خود را تامین کند.

7- تنوع طلبی
علت دیگر خیانت زنانه، تنوع طلبی است. در برخی اوقات مشخص شده است فرد نتوانسته است با همسرخود زندگی کند و شاید بار‌ها و بار‌ها ازدواج کرده است.

بهترین راهکار این است که باید علت این رابطه‌ها را در سطح فردی مشخص شود و باید فرد به روان‌شناس مراجعه کند. باید مشخص شود که فرد اختلالات شخصیتی داردو یا خیر. ممکن است درگیر روابط چندگانه شوند و زیاد وفادار نباشد، برخی از افراد شخصیت ناهنجار و ضد اجتماعی داشته و در سطح خانوادگی باید مداخلات اجتماعی و فرهنگی صورت بگیرد.

برای اینکه در جامعه زنان آسیب نبینند و برای حفظ حریم خانواده بیشتر خانواده‌ها باید آموزش ببینند. آموزش‌هایی از طریق رسانه‌های گروهی، تلویزیون، رادیو و... باید صورت گیرد و این افراد باید متوجه شوند که چنین مسائلی چقدر می‌تواند هم در آینده خود و هم آینده فرزندان، آسیب جدی وارد کند.

منبع: برنا


دعا کنیم به احترام مهدی (عج)

11 سال ایستادگی به خاطر دخترم


سال‌هاست که این خانه رنگ اندوه به خود گرفته است. سال‌هاست که نگاه پژمرده و خسته مرد از میان پنجره به دشت خیره می‌شود و شور و شیطنت‌های دخترک را مرور می‌کند. اما افسوس که مرد با ناله و گریه‌های سخت دوباره پای به بالین او می‌گذارد و قصه آن روزها را زمزمه می‌کند.
انگار دخترک به دنبال کودکی‌هایش می‌گردد، تا با یک دامن گل بنفشه در ایوان ظاهر شود و نگاه خسته پدر را از شمیم محبت سرشار سازد.
پیرمرد گوشه‌ای نشسته است. رد خستگی را می‌توانی در نگاهش پیدا کنی اما با این حال لبخند امیدواری و گرمای محبت او که سال‌هاست در برابر این اندوه ایستاده است، دلگرمت می‌کند. محمد اسفندیاری مردی است روستایی، نگاهش سال‌ها با خورشید و گرما پیوند خورده است.
او پدر نرگس است. دختری که دو روز مانده به نوروز سال 79 به بیمارستان رفت تا فرزندی به دنیا آورد. اما انگار زندگی برگ دیگری را رقم زده بود. برگی که 11 سال است دست‌نخورده باقی مانده است.
پدر در این مورد می‌گوید: من برای انجام کاری رفته بودم. مادرش، نرگس را به بیمارستان برده بود اما پزشکان به او گفته بودند فشار خون او بالاست و باید به سرعت سزارین شود. سزارین انجام شد. روز اول فروردین بود که دخترم به خواب رفت. خوابی که تا حالا ادامه یافته است.
او اضافه می‌کند: همسرم که در تمام این لحظات بالای سرش بود به من گفت: نرگس تشنج کرده بود، وقتی کمی آرام گرفت حالش را پرسیدم،نرگس گفت: خیلی خوابم می‌آید و بعد چشمانش را بست. پدر می‌گوید: نرگس 11 روز تشنج کرد. بالاخره از بیمارستان خوانسار او را به اصفهان منتقل کردند اما پزشکان قطع امید کردند.
وقتی مادر رفت
از روزی که نرگس به کما رفت. مادر و پدر کمر همت بستند تا به بهترین شیوه از آخرین فرزندشان مراقبت کنند. آنها امیدوار بودند روزی نرگس از این وضعیت خارج شود و دوباره همان شوق و شور را به خانه ببخشد. شاید دوباره ایوان پر شود از گل‌های بنفشه، شاید بهار بار دیگر میهمان نگاهشان شود.
مادر تا چهار سال هر روز صبح که بلند می‌شد به دخترش رسیدگی می‌کرد. نرگس تنها 18 سال داشت. او هنوز خیلی جوان بود.
ناله‌ها و گریه‌های گاه و بیگاه نرگس، ذهن مادر و پدر را به سال‌های زیبایی می‌برد که دخترشان با آنها حرف می‌زد. پس از چند سال مادر تاب مقاومت نیاورد.
پدر می‌گوید: مادرش از بس غصه خورد سرطان گرفت. مادرش برای مراقبت از نرگس خیلی تلاش می‌کرد. با کمک هم نرگس را بلند می‌کردیم و بدنش را با انواع پودرها و روغن‌ها ماساژ می‌داد تا مبادا زخم بستر بگیرد. نرگس که به خواب رفت و دیگر چشم باز نکرد. ما تازه متوجه شدیم که چقدر به او وابسته‌ایم، که چقدر دختر معصوم‌مان مهربان بوده است.
اما مادرش هم بیمار شد. غم نرگس و غم رفتن او بر شانه‌هایم سنگینی می‌کرد. همسرم یک ماه بیشتر در برابر سرطان دوام نیاورد.
آخرین لحظه‌ها هم نگران نرگس بود. او از من خواست که نرگس را تنها نگذارم. او خواست مواظب نرگس باشم تا بلکه چشم باز کند.
پدر به آسمان نگاه می‌کند. تکه ابری روی خورشید را گرفته است. مرد امیدوار است روزی از راه برسد که ابر سیاه کنار رود و دخترش چشم بگشاید و با او حرف بزند. پدر می‌گوید: وقتی همسرم رفت من ماندم و نرگس. در طول چند سال چگونگی مراقبت از نرگس را در کنار همسرم یاد گرفته بودم. صحرا و دشت و زمین را از یاد بردم و همه فکرم شد مراقبت از نرگس.
دیگر من و نرگس با هم تنها شده بودیم. روزها و شب‌ها کنار بسترش می‌نشستم و با او حرف می‌زدم. حرف که می‌زدم بی‌تابی‌های نرگس کمتر می‌شد. انگار حرف‌هایم را می‌شنید. انگار صدایم را می‌شناخت.
مرد 70 سال دارد. کوله‌بارش پر از تنهایی است. حجم بزرگی از درد قلب مهربانش را می‌فشارد.
مردی که سال‌های سال هر روز صبح به میهمانی خورشید می‌رفت و دستانش با مهربانی بذر می‌پاشید تا بغل بغل گندم درو کند، اکنون به فکر نهال خمیده زندگی‌اش است. کشاورز، بزرگ‌منشی را از زمین آموخته و گرمای عشق را از خورشید. شاید اگر گرمای محبت نصیب نهال خمیده شود روزی قد راست کند و شکوفه نگاهش قلب خورشید را سرشار از شادمانی کند آن وقت است که صحرای خشکیده زندگی سرسبز خواهد شد.
11 سال بعد
پدر آرام است. دست‌هایش اگرچه پینه بسته‌اند، اما لطافت و مهربانی هدیه می‌دهند. پدر می‌گوید: چند سال بعد از مرگ مادر نرگس و تنهایی و تعطیل کردن کار، زندگی به گونه‌ای شد که ناچار شدم دوباره کشاورزی را از نو شروع کنم. برای همین بود که دوباره ازدواج کردم تا در چند ساعت نبودن من کسی برایش مادری کند.
همسرم مهربان است. او در کنار من به مراقبت از نرگس می‌پردازد. همین باعث شد که بتوانم کشاورزی را از نو شروع کنم. هر روز قبل از رفتن به صحرا به او رسیدگی می‌کنم و بعد به صحرا می‌روم. در صحرا که هستم به سرعت کار می‌کنم و به عشق او از صحرا باز می‌گردم. هر چند که سخت می‌گذرد. هر چند که آه و ناله می‌کند و خواب ندارم و روز و شب کنارش هستم اما یک دنیا دوستش دارم. دلم که می‌گیرد از خدا شفایش را می‌خواهم. کاش هیچ پدری مثل من اینگونه گرفتار نشود.
پدر ادامه می‌دهد: نیمه شب ناله می‌کند. کنارش هستم. آرام با او حرف می‌زنم. دست‌هایش را در دست می‌گیرم و از روزهایی حرف می‌زنم که با من حرف می‌زد. وقتی او را می‌بوسم وقتی با او حرف می‌زنم، آرام می‌شود. صدای من و جمله‌های من او را آرام می‌کند.
دلم می‌خواهد او هم حرف بزند، تا من هم آرام شوم.
پیرمرد ادامه می‌دهد: نسبت به گذشته تحرک او بیشتر شده است. ما دیگر او را دکتر نبرده‌ایم ولی دورادور از چند پزشک پرسیده‌ایم. می‌گویند از زندگی نباتی خارج شده است. پدر به نرگس چشم می‌دوزد. 11 سال پرستاری شبانه‌روزی، 11 سال ایستادگی، 11 سال شکیبایی و تنهایی، 11 سال امیدواری.
صدایش می‌لرزد، وقتی آرزو می‌کند. آرزویی که او را به لحظه‌های پرمهر، به لحظه‌های سبز دعا پیوند می‌دهد.
- کاشکی بابا بلند می‌شدی و زندگی می‌کردی.
قاصدک دور می‌شود و صدای مرد در گلو می‌شکند. گریه‌های نرگس در سکوت اتاق و آواز اندوهگین مرد که 11 سال است لالایی زندگی دختری شده که در کما رفته است.


قلقلک

دهانه ی معدن را از بالا که نگاه می کردی یک پرتگاه بود و از پایین که تماشا می کردی چون دیوی خشمگین و عصبانی به نظر می آمد.
سنگ های نوک تیز زیر نور خورشید مانند تبری که طرف تیزش را رو به آفتاب گذاشته باشند چنان برق می زد که چشم را خیره می کرد ...
طرف دیگر سنگ ها که در قسمت سایه قرار داشت تصویر اشباح و شیاطین را در شب های سرد و تاریک مجسم می ساخت.

..... وقتی حرارت آفتاب روی سنگ های قلوه ای آبی و سفید می افتاد بخاری غلیظ و لغزان جون مه صبحگاهی زمستان همه جا را می پوشاند.

حدود سی نفر در اطراف دهانه معدن کار می کردند و با تلاش بسیار سنگ های رگه دار را که با هزاران نقش و نگار زیبا چون برگ زر خرید و فروش می شدند و هر روز حجم پول های صاحب معدن را زیادتر می ساختند، به ضرب پتک و با کمک دینامیت از دل کوه ها بیرون می کشیدند.

بالای دهانه ی معدن طناب ضخیمی از این سر کوه به آن سر کوه کشیده بودند و قرقره ی بزرگی با یک زنبیل بافته ای از آن آویزان بود و کارگران را بالا و پایین می کشید ...

در دامنه ی کوه دو نفر کارگر قوی هیکل جدا از دیگران با علاقه زیادی مشغول کار بودند، یکی با دو دستش میله ی فولادی نوک تیزی را گرفته بود و دیگری با پتک سنگینی محکم روی میله می کوبید و صدای مخصوصی از دهانش خارج می شد.

«هخ ...»

در هر بار که پتک روی سر میله می خورد، کارگری که میله را گرفته بود کف دو دستش را با آب دهانش خیس می کرد و برای آن که میله بیشتر توی سنگ جا باز کند آن را می چرخاند ...

گاه گاهی نیز میله را از داخل سوراخ سنگ بیرون می کشید و داخل گودال آب می ریخت ... توی سوراخ به قدری داغ بود که آب تبدیل به بخار می شد ...

در پایین کوه ده نفر کارگر پاره سنگی به اندازه ی یک خانه را از جایش تکان داده و سعی می کردند آن را از کوه جدا سازند.

سر کارگر مقابل سوراخ سنگی که از دیروز باز شده بود فتیله ی دینامیت را جا به جا می کرد ... سه تا دینامیت داخل سوراخ گذاشت و سوت کشید:

«تعطیل ...»

هر روز وقتی کارگرها برای خوردن ناهار کارشان را تعطیل می کردند سرکارگر هم فتیله ی دینامیت ها را آتش می زد.

کارگر ها با شنیدن صدای سوت و اعلام تعطیل کار، مثل بچه های بازیگوش که از مدرسه بیرون می آیند وسایل کار را روی زمین انداختند و جست و خیزکنان به طرف سایه بانی که در فاصله ی خیلی دوری برای استراحت آن ها درست کرده بودند دویدند ...

دو نفر کارگر قوی هیکل نیز دست از کار کشیدند. حسن سیاه با کف دست پینه بسته اش عرق پیشانی اش را پاک کرد؛ درست یک کف دست عرق از پیشانی او در آمد و با خوشحالی گفت:

- هی ... رضا آبله رو بدو چایی تمام میشه ...

رضا که کمی مسن تر بود و با خستگی قدم برمی داشت جواب داد:

- نترس، سهم ما می مونه ...

دو تا رفیق آرام و بدون عجله به طرف سنگ بزرگی که صبح دستمال های نانشان را زیر آن قایم کرده بودند رفتند.

سفره ها را برداشتند، صد قدم آن طرف تر کنار جوی آب دستمال ها را باز کردند، اول دست و رویشان را شستند و بعد چارزانو کنار سفره نشستند. رضا آبله رو دو تا پیاز و یک سیر زیتون را که از بقالی سر کوچه خریده بود از توی کاغذ باز کرد وسط سفره گذاشت ...

حسن سیاه هم یک نان بسیار بزرگ سیاه و پنجاه گرم حلوا شکری پهلوی نان خورش دوستش گذاشت ... در همین موقع سرکارگر پشت تخته سنگ بزرگی پناه گرفته و با نوک سیگارش فتیله را آتش زد ... یک دفعه مثل این که ستون فقرات کوه از جایش در آمده ... پاره سنگ ها توی فضا به پرواز در آمدند، صدای وحشتناکی توی کوهستان منعکس شد و تخته سنگ ها چون اژدری که بمب خورده باشد در دامنه کوه به حرکت درآمدند و با پیچ و تاب به پایین غلطیدند.

رضا آبله رو گفت: «بسم الله الرحمن الرحیم ...» نان را گرفت و از وسط دو تیکه کرد ... حسن سیاه هم «بسم الله» را گفت ... نانش را از وسط سفره برداشت و در حالی که حلوا شکری را روی نان می کشید گفت:

- همشهری من به این جور کارها عادت ندارم ... شب ها تا صبح از درد و خستگی خوابم نمی برد.

رضا آبله رو جواب داد:

- وقتی هوا گرم تر بشه بیشتر ناراحت می شی ...

هر دو ساکت شدند ... رضا آبله رو مشت محکمی روی پیاز کوبید و پرسید:

- تو چرا خانه و زندگی ات را ول کردی؟

حسن سیاه لقمه بزرگی را که توی دهنش گذاشته بود با عجله فرو برد و جواب داد:

- نپرس برادر ... هر بلایی که ما مردها می کشیم از دست زن هاست ...

رضا آبله رو نفس عمیقی کشید:

- وای ... پس تو هم به آتش زن سوختی؟

حسن سیاه سرش را با کینه و آخ و کوف تکان داد:

- بعله ... برادر منم قدیم ها یه آدم حسابی بودم ... کار و کاسبی خوبی داشتم. وضع مالی ام هم خوب بود ... گفتم ازدواج کنم ... سر و سامان بگیرم ... گیر زنی افتادم که خدا قسمت دشمن آدم هم نکنه ... زنی که درست مثل گرامافون خودکار دایم صداش بلند بود! ... هر چی می گفتم «زن بسه ... یک دقیقه آرام بگیر» ولی مگه حرف به گوشش می رفت. من خوابم می برد اما اون هنوز داشت حرف می زد ... دیگه جانم به لبم رسیده بود ... چندین بار به قدری عصبانی شدم که می خواستم خفه اش بکنم ... اما شیطان را لعنت کردم ... آدم کشی کار من نبود ... زنیکه هم که آرام نمی گرفت، دیدم بهترین راه اینه که خانه و زندگی و کار و کاسبی را ول کنم و جانم را نجات بدم ... یک روز قید همه چیز را زدم و به غربت آمدم ...

رضا آبله رو که با تعجب به حرف های دوستش گوش می داد خنده ی تلخی کرد و گفت:

- بابا گلی به جمالت! آدم همچی زنی را که مثل بلبل حرف می زنه ول می کنه؟! حرف زدن و شیرین زبانی خاصیت زن هست، زنی که حرف نزنه باید انداخت دور ... در دنیا عجب سلیقه های جوروارجوری پیدا می شه ... تو از زیاد حرف زدن زنت فرار کردی و من از سکوت و بی زبانی زنم به ستوه آمدم ... برادر من تنها پسر خانواده بودم ... هر چی می خواستم پدر و مادرم فوری برام تهیه می کردند. تا این که چشمم به دختر کریم آقا افتاد، در همان نگاه اول نه یک دل بلکه صد دل خاطرخواهش شدم. دختره هم به من دل بست ... هر روز می رفتیم خارج دهکده توی جنگل کنار چشمه ساعت ها می نشستیم و راز و نیاز می کردیم ... یک روز به آسیه گفتم: «دختر، این وضع تا کی باید این جوری بمانه؟ ...» جواب داد: «تو رو خدا مرا سر زبان ها نینداز زودتر بیا مرا از پدرم خواستگاری کن ...»

پدرم را فرستادم پیش پدرش خواستگاری بکنه. کریم آقا گفت: «از شما بهتر کی هست؟» اما وقتی می خواستند قولنامه بنویسند پدر دختره از ما دو جفت گاو نر و دو تا گاو ماده با گوساله هاش، ده تا گوسفند، چند دست لباس و پانصد لیره هم شیر بهاء مطالبه کرد. ای بر پدرت لعنت کریم آقا، مگه می خواهی ملک ششدانگی معامله کنی؟! ... اگر ما تمام ثروت مان را می دادیم اونایی را که پدر عروس می خواست نمی شد، پدرم هر چه التماس کرد «نکن کریم آقا ... رحم داشته باش ...» ولی اون گوشش به این حرف ها بدهکار نبود. پاشو توی یک کفش کرده بود و می گفت «حاشا و کلا ... باید اینارو بدی تا دخترم را بدم ...» پدرم مرا صدا کرد و گفت: «پسر جان بیا و از خیر این دختر بگذر ... هر دختر دیگری که بخواهی برات می گیرم» ولی من طوری عقل و دینم را از دست داده بودم که یک لحظه نمی تونستم بدون دختره زندگی کنم ... در جواب پدرم گفتم: «اگر به وصال این دختره نرسم به غربت میرم ...» پدر و مادرم از شنیدن این حرف به وحشت افتادند، ولی چه فایده، فراهم کردن این قدر گاور و گوسفند و پول امکان نداشت، یک روز هم که جریان را برای دختره تعریف کردم «آسیه» خیلی جدی جواب داد:

- «مگه تو جوانمرد نیستی؟!»

- «چطور نیستم؟ منظورت چیه؟ ...»

- «نزدیکی های صبح بیا مرا فرار بده. من لخت و عریان حاضرم تا اون طرف دنیا باهات بیام ...»

گفتم: «دختر مگه دیوانه شدی؟ پدرت با ژاندارم هفت آبادی دنبال ما میاد ... تا مرا نگیره و به زندان نیندازه ول کن نیست ...»

بالاخره طولش ندیم هرچه داشتیم فروختیم و تو دامن کریم آقا ریختیم ولی باز هم هر روز یک بهانه ای می آوردند. پدرم رفت هزار لیره قرض کرد، عروسی مفصلی راه انداختیم. وقتی توی حجله رفتیم و روسری عروس را برداشتم دیدم این آسیه با اون آسیه ای که دل و دین مرا برده خیلی فرق داره ... هر چی صداش زدم جواب نداد. انگار زبانش را قورت داده بود! «آسیه، دختر با تو هستم، چرا جواب نمی دی؟ ...» خیر. دختره حسابی کر و لال شده بود. بغلش کردم انداختمش روی تخت. یک «آخ» هم نگفت ... به قدری عصبانی شده بودم که چیزی نمانده بود بزنم دل و دنده عروس را خورد و خاکشیر کنم ... گفتم باهاش شوخی کنم و قلقلکش بدم. شاید زبانش باز بشه ... در حالی که با صدای بلند می خندیدم شروع کردم: «قیلی ... قیلی ... قیلی ... قیلی» ولی باز هم فایده نکرد. خودم از بس که خندیدم چشم هام آب افتاد اما دختره مثل مجسمه نشسته بود و جم نمی خورد ... گفتم:

«دختر مگر تو نبودی که کنار چشمه مثل بلبل چه چه می زدی؟ پس چرا حالا حرف نمی زنی؟» باز هم ... از حرف زدن خبری نشد ... داشتم دیوانه می شدم. خلاصه کلام تا نصف شب قلقلکش دادم و خواهش و تمنا کردم نتیجه ای حاصل نشد!

تصمیم گرفتم به هر قیمتی شده دهانش را باز کنم. یک نیشگون محکمی از بازوش گرفتم. بازم صداش در نیامد ... یک نیشگون دیگه ... سومی ... چهارمی ... دفعه ی پنجم رانش را طوری گاز گرفتم که جیزی نمانده بود گوشتش کنده بشه. بازم هیچی نگفت!

از حرصم سرم را به دیوار می زدم و موهای سرم را می کندم. سرش داد زدم:

«دختر خفه ام کردی. خفه بشی الهی ... یک چیزی بگو به من، فحش بده مرا بزن ... اما این قدر لال بازی در نیار ...» اما دعوا هم کاری از پیش نبرد.

ساقدوش ما هم که پشت در اتاق منتظر «نتیجه» بودند حوصله شان سر رفته بود، مرتب «تق ... تق» می زدند به در و غر و غر می کردند. دیدم آبروم میره، فردا توی قهوه خانه انگشت نمای دوست و دشمن می شم. سیلی محکمی زدم توی گوشش ... و با مشت و لگد افتادم به جانش، حالا نزن کی بزن ... ولی از دختره صدا در نمی آمد ... آن قدر کتکش زدم که از حال رفت ... دختره را گذاشتم و رفتم پهلوی ساقدوش هام ...

یکی از ساقدوش ها وقتی رنگ و روی مرا دید خیلی ترسید، با دلهره پرسید: «چیه؟ آسیه دختر نبود؟ ...»

میخواستم با مشت بزنم توی دهن ساقدوش، داد زدم: من اصلا بهش دست نزدم تا ببینم دختر هست یا نه! ...»

جریان را برای ساقدوش هام و خواهر مادرم هم تعریف کردم، هر کدام یک چیزی می گفتند و یک راهی نشان می دادند ولی بی فایده بود.

صبح که از خانه بیرون آمدم تمام اهل آبادی از زن و مرد و پیر و جوان، کوچک و بزرگ مرا نشان می دادند و پوزخند می زدند!! دیدم جای ماندن نیست ... از ده بیرون آدم بدون این که عقب سرم را نگاه کنم به این جا آمدم ... بعله دوست عزیز من به خاطر حرف نزدن زنم فرار کردم و تو به خاطر زیاد حرف زدنش.»

صدای سوت سرکارگر بلند شد ... کارگرها با عجله سفره هاشونو جمع کردند و به سر کارهایشان رفتند.

حسن سیاه و رضا آبله رو هم پتک و دیلم را برداشتند و شروع به کار کردند.

رضا آبله رو گفت:

- به نظر من زن باید زبان دار باشه ...

حسن سیاه خندید:

- هی ... رضا آبله رو کارت را بکن! این کارها هر چی سخت باشه از زن داری آسان تره!!


عزیز نسین

 


مرگ دریا!!

  • دریاچه ارومیه را نجات دهیم


نگذارید بمیرم!

آسوشیتدپرس : ارومیه، سومین دریاچه بزرگ آب شور جهان را دریابید

آسوشیتدپرس در گزارشی تفصیلی به بررسی نقش مهم دریاچه ارومیه در اقتصاد محلی شمال غرب ایران پرداخت و نوشت سومین دریاچه بزرگ آب شور جهان در حال تبدیل شدن به
شوره‌زار است .

آسوشیتدپرس با اشاره به این که دریاچه ارومیه سومین دریاچه بزرگ آب شور جهان به شمار می رود نوشت: افراد محلی که مسافران را با قایق بر روی این دریاچه می چرخانند
می دانند که امسال دیگر نمی توانند صدها گردشگر و مسافر را با قایق برای لذت بردن از جاذبه های گردشگری دریاچه ارومیه در این دریاچه حرکت دهند .

یک فرد محلی در این باره گفت: نگاه کنید قایق گیر کرده است . قایق دیگر بیشتر از این نمی تواند حرکت کند .
وی در عین حال به کف دریاچه ارومیه اشاره می کند که مملو از نمک و شوره زار شده است .

دریاچه ارومیه زیستگاه انواع جانوران آبزی طی سالهای اخیر بیش از 60 درصد منابع آبی خود را از دست داده است و به شوره زار تبدیل شده است . به اعتقاد کارشناسان
محیط زیست این دریاچه طی سالهای آینده به طور کامل خشک خواهد شد . آن ها سوء مدیریت در زمینه سیاستهای آبرسانی و تخریب رودخانه های بالا دست را از مهمترین علل
کاهش شدید منابع آبی دریاچه ارومیه می دانند .

بر اساس این گزارش دو سال پیش برخی مردم محلی بخش مهمی از درامد خود را از راه تور های مسافرتی برای گردشگران دریاچه ارومیه به دست می آوردند . ولی از زمانی
که خشکسالی دریاچه ارومیه تشدید شده و شوری آب این دریاچه به شدت افزایش یافته است قایق ها تنها 10 دقیقه قادر به حرکت در دریاچه هستند و بنا براین آن ها این
شغل را به زودی از دست خواهند داد .

یک فرد محلی گفت: مسافران و گردشگران از این سفر و تور خسته کننده لذت نمی برند . مسافران باید صدها متر را از کف شوره زار دریاچه بگذرند تا به قایق برسند .بسیاری
از قایق رانان قایق های خود را پارک کرده و در خانه های خود هستند .

در ماه آوریل مقامهای ارومیه فعالیت اسکله گلمانخانه را به علت کمبود شدید آب متوقف کردند. عمق آب در عمیق ترین مناطق این اسکله به کمتر از 2 متر رسیده بود
. وضعیت در اسکله های شرفخانه و اسلامی نیز به همین ترتیب بوده است .

خشکسالی دریاچه ارومیه همچنین تاثیر منفی شدیدی بر فعالیت هتلها و سایر فعالیتهای مربوط به گردشگری داشته است . از زمانی که مسافران و گردشگران داخلی و خارجی
تمایل چندانی برای سفر به دریاچه ارومیه ندارند پروژه های ساخت هتل در ارومیه متوقف شده است .

علاوه بر بخش گردشگری گسترش خشکسالی دریاچه ارومیه تهدید جدی علیه کشاورزی مناطق شمال غرب ایران به شمار می رود . وزش توفان و بادهای شدید موجب انتقال نمک به
مزارع کشاورزی منطقه می شود . بسیاری از کشاورزان اکنون به شدت نگران آینده زمینهای خود هستند . این زمینها طی قرن های گذشته به لحاظ تولید سیب درختی، انگور،
بادام، پیاز و سیب زمینی شهرت زیادی داشته است .

مسعود محمدیان کارشناس کشاورزی در این باره گفت وزش این بادها نه تنها تاثیرات منفی زیادی بر مناطق اطراف دریاچه ارومیه خواهد داشت بلکه به کشاورزی مناطق دور
تر نیز آسیبهای جدی وارد خواهد کرد .

سلمان ذاکر نماینده ارومیه در مجلس نیز هشدار داد با ادامه روند کنونی خطر سونامی شوره زار در دریاچه ارومیه به شدت رو به افزایش است .
وی افزود با خشک شدن دریاچه ارومیه در دو تا پنج سال آینده بیش از هشت تا ده میلیارد تن نمک زندگی مردم منطقه را به شدت تهدید خواهد کرد .

مسعود پزشکیان عضو شورای شهر تبریز نیز تاکید کرد دریاچه ارومیه در حال خشک شدن است ولی نه مقامهای دولتی و نه مقامهای محلی کار خاصی انحام نمی دهند .
اکنون سوال این است که این فاجعه زیست محیطی چگونه توسعه می یابد و در شرایط کنونی چه باید کرد ؟ گزارشهای رسمی نشان می دهد عوامل اصلی خشکی دریاچه ارومیه خشکسالی
ده سال گذشته و افزایش بیش از حد از منابع آبی رودخانه های بالا دست دریاچه ارومیه برای مصارف کشاورزی است .

نخستین هشدارها در خصوص خشک شدن دریاچه ارومیه اواخر دهه 1990 میلادی مطرح شده است . علی رغم این هشدارها دولت به ساخت 35 سد بر رودخانه های بالا دست دریاچه
ارومیه ادامه داد . احداث جاده بین ارومیه تبریز از روی دریاچه ارومیه نیز در این مساله بی تاثیر نبوده است . هیچ گونه مطالعات زیست محیطی در خصوص اجرای این
پروژه انجام نشده و کارشناسان محیط زیست بر این باورند که احداث این جاده موجب اختلال در روند گردش منابع آبی دریاچه ارومیه شده است .

ناصر عاق استاد دانشگاه سهند تبریز در این باره گفت کارشناسان بر این باور بودند که دوره خشکسالی ده ساله دریاچه ارومیه فرا رسیده است ولی پس از گذشت این ده
سال خشکسالی همچنان ادامه یافته است .

اوایل دهه 2000 میلادی تحقیقات دانشگاهی نشان داد دریاچه ارومیه با سرنوشت مشابه دریاچه آرال در قزاقستان و ازبکستان روبرو شده است. شوروی سابق در دهه 1960
میلادی با اجرای پروژه های آبرسانی موجب کاهش شدید منابع آبی دریاچه آرال شد و حجم این دریاچه اکنون به کمتر از یک دهم دهه 1960 رسیده است .
دولت ایران در ماه آوریل برنامه سه مرحله ای را برای نجات دریاچه ارومیه اعلام کرد که شامل باروری ابرها برای افزایش بارش باران در منطقه، کاهش مصرف آب و سیستم
آبیاری و افزایش عرضه آب به دریاچه ارومیه بوده است .

برخی کارشناسان این گونه اقدامات دولت ایران را تنها نوعی اقدام سمبلیک می دانند و بر این باورند که بهترین راهکار برای نجات دریاچه ارومیه در شرایط کنونی استفاده
از آبهای ذخیره شده در پشت سدها است . منابع آبی رودخانه های بالا دست دریاچه ارومیه مهمترین نقش را در ادامه حیات این دریاچه خواهد داشت .

اسماعیل کهرم استاد دانشگاه آزاد تهران در این باره گفت احداث سد ها طی سالهای گذشته تاثیر منفی زیادی بر دریاچه ارومیه داشته است . سه پنجم منابع آبی دریاچه
ارومیه خشک شده است و میزان شوری آب دریاچه ارومیه به 350 میلی گرم در هر لیتر رسیده است . این رقم در دهه 1970 به 80 میلی گرم رسیده بود .
وی افزود دولت باید اجازه دهد تا 20 درصد آب سدها به دریاچه ارومیه سرازیر شود . مصطفی قنبری دبیر شورای حفاظت از دریاچه ارومیه تاکید کرد انتقال آب از دریای
خزر تنها راه نجات دریاچه ارومیه خواهد بود . ولی با توجه به بعد مسافت اجرای این پروژه مستلزم هزینه های بسیار زیادی خواهد بود .

یک راننده تاکسی در ارومیه از طرح دولت برای باروری ابرها ابراز رضایت می کند و می گوید این تصمیم خوبی است . هر شب به ابرهای تیره ای که می آید نگاه می کنم
و به خانواده ام می گویم به زودی باران خواهد بارید . البته یک روزنامه نگار بر این باور است که طرح باروری ابرها که از سوی دولت مطرح شده بیشتر شبیه یک نمایش
است و بارش بارانهای اخیر نیز بیشتر فصلی و موسمی بوده است .

 

خطر بروز سونامی نمک در دریاچه ارومیه

کارشناسان وضعیت دریاچه ارومیه را در سال 90 بحرانی ارزیابی کرده و احتمال خطر بروز سونامی نمک را پیش بینی می کنند و این درحالیست که دریاچه ارومیه همچنان گرفتار جلسات غیر تخصصی است.
وضعیت دریاچه ارومیه در حالی به سوی بحرانی تر شدن می رود که در خصوص ابعاد این بحران زیست محیطی توسط نخبگان، دانشگاهیان و علما هشدارهای زیادی داده شده است.

علیرغم تمامی این تاکیدات و نگرانی ها بسیاری از سازمان هایی که مسئولیت رسیدگی به وضعیت این دریاچه را دارند دچار روزمرگی شده و با تشکیل جلسات و همایش های بی نتیجه وقت هدر می دهند.
وزارت نیرو از جمله سازمان هایی است که با اتلاف زمان و انرژی در سال 89 نزدیک به چهار میلیارد ریال برای برگزاری همایش ها هزینه کرده در حالیکه این رقم می توانست با همکاری افراد متخصص جلوی بحرانی تر شدن اوضاع دریاچه را بگیرد.
پیش بینی های کارشناسان حکایت از آن دارد که میزان بارش در سال جاری در حوزه آبخیز دریاچه ارومیه کاهش چشمگیری خواهد داشت و با توجه به افزایش دمای این حوزه، میزان تبخیر آب دریاچه افزایش می یابد.
با در نظر گرفتن کاهش آب های ورودی به علت احداث سازه های انسانی، این دریاچه در سال 90 در بحرانی ترین وضعیت خود قرار گرفته است.
سازمان های متعددی در طی سال های گذشته قول اقدامات سریع از جمله آب رسانی ،اصلاح الگوی کشت، بارور سازی ابرها و .... داده اند اما بررسی شرایط نشان می دهد که برخی از این اقدامات حتی شروع نشده اند.
وضعیت این دریاچه در حالی به سوی بحرانی تر شدن می رود که در خصوص ابعاد این بحران زیست محیطی، توسط نخبگان، دانشگاهیان و علما هشدارهای زیادی داده شده اما متاسفانه مسئولان ذی ربط بی توجهی نشان دادند و سعی کردند با دستور دادن برگزاری جلسات بی نتیجه غیر تخصصی، آمارسازی و ... موضوع را حل کنند.
به عقیده کارشناسان خشک شدن این دریاچه بر روی زندگی روز مره ساکنان مناطق غربی کشور تاثیر مستقیم دارد و در صورت ادامه یافتن شرایط فعلی بدون شک شاهد سونامی نمک، خشک شدن مناطق کشاورزی، شیوع بیماری های مختلف در این منطقه خواهیم بود.
انتظار می رود با توجه به شرایط ویژه فعلی شهروندان مسئولان پیگیر جدی موضوع احیا دریاچه باشند و با تمام وجود و به وسیله ای که می توانند به احیای دریاچه کمک کنند.
شهروندان باید به یاد داشته باشند که در صورت از دست دادن این سرمایه خدادادی در طول آینده باید پاسخگوی فرزندان خود باشند.
حل این مسئله نیازمند تکنولوژی های جدید بوده و دنیا در روش های جدید باروری ابرها پیشرفت های چشمگیری داشته و به کمک این روش ها می توان این مشکل را مدیریت کرد.
در حال حاضر به کمک تیمی از نخبگان و اساتید دانشگاه تبریز، امکان بومی سازی این تکنولوژی فراهم شده و با استفاده از این روش ها در کوتاهترین زمان ممکن و با تامین سه تا پنج میلیارد متر مکعب آب برای این حوزه می توان مشکل را مدیریت کرد که در این خصوص کارشناسان و متخصصان تبریزی پیشنهادی تقدیم وزارت نیرو شده است.
انتظار می رود که مسئولان با اعتماد دوباره به جوانان و نخبگان و ایجاد فرصت دوباره برای حضور آنها امکان مدیریت وضعیت فعلی را به آنها بدهند.
مطمئنا مدیریت این بحران طبیعی به کمک نخبگان می تواند الگوی مناسبی برای آینده باشد.
پیاده روی؛ آخرین راهکار اعتراض

مدیرعامل آب منطقه ای آذربایجان غربی عریض ترین فاصله بین آذربایجان غربی و شرقی را با پای پیاده رفت و برگشت آنهم از روی دریاچه سابق(!) ارومیه
نقی کریمی مدیرعامل آب منطقه ای آذربایجان غربی در یک حرکت نمادین کارشناس روابط عمومی و عکاس اداره اش را برداشت و با خود به بندر رحمانلو نقده برد. این دو عریض ترین فاصله بین آذربایجان غربی و آذربایجان شرقی را از محلی که چندسال قبل فقط با قایق و کشتی قابل گذر بود پیاده رفتند و برگشتند. پیاده روی طاقت فرسایی که به رکورد شدن و ایجاد موج رسانه ای که حتی بخش خبری 20 و 30 هم جزئیاتش را پخش کرد می ارزید. فراز و فرودهای این پیاده روی را که بیش از 11 ساعت به طول انجامید را از زبان علی اصغر شادجو بخوانید
به گزارش روز دوشنبه خبرنگار ایرنا، "نقی کریمی" مدیرعامل شرکت آب منطقه ای آذربایجان غربی و "علی اصغر شادجو" عکاس و خبرنگار ایرنا، در این اقدام نمادین که با هدف نشان دادن فاجعه خشکی دریاچه ارومیه و کمبود آب این ذخیره گاه و تالاب بین المللی انجام شد، این مسافت را در بیش از 11 ساعت پیاده روی کردند.
مدیرعامل شرکت آب منطقه ای آذربایجان غربی در گفت و گو با خبرنگار ایرنا در خصوص این پیاده روی گفت: این اقدام نمادین با هدف نشان دادن اهمیت احیای دریاچه ارومیه برای مسوولان استان و ضرورت همکاری و همراهی همه آحاد جامعه به خصوص کشاورزان برای مشارکت در نجات این تالاب انجام شد.
"نقی کریمی" گفت: دریاچه ارومیه به خشک ترین و کم آب ترین میزان خود طی صد سال گذشته رسیده است که این امر لزوم توجه جدی عمومی و مردم و به خصوص کشاورزان در جهت استفاده بهینه از منابع آبی را می طلبد.
وی اظهار کرد: با اینکه دولت اقدامات خوب و طرح های فراوانی برای احیای این دریاچه در دست اجرا دارد، تنها راه نجات آن بارش نزولات آسمانی و رحمت خداوندی است.
وی با اشاره به اینکه مصرف نادرست و غیر اصولی در زمینه کشاورزی باعث هدررفت شدید آب شده است، خاطر نشان کرد: برداشت اضافی از منابع آب زیرزمینی به مرور باعث کاهش نفوذپذیری خاک و سفره های زیرزمینی و جایگزینی آبهای شور در این بسترها شده و ضرر اصلی آن در آینده متوجه همه به خصوص کشاورزان می شود.
مدیرعامل شرکت آب منطقه ای آذربایجان غربی همچنین یادآور شد: انتقال بین حوزه ای، بارورسازی ابرها، تخصیص حق آبه دریاچه ارومیه از رودخانه های منتهی به این تالاب، آبیاری تحت فشار و تغییر الگوی کشت محصولات کشاورزی منطقه از مهم ترین اقدامات انجام شده و در دست اقدام توسط شرکت آب منطقه ای آذربایجان غربی با همکاری نهادهای مرتبط همچون سازمان جهاد کشاورزی و حفاظت محیط زیست استان برای احیای دریاچه ارومیه در حال حاضر است.
دریاچه ارومیه دومین دریاچه شور دنیا است که به دلیل بروز خشکسالی، کاهش نزولات آسمانی، عوامل انسانی، استفاده بی رویه از آبهای زیرزمینی و عدم استفاده از روش های کشت مدرن کشاورزی در حوزه دریاچه ارومیه از سال 76 شروع به خشک شدن کرده است و امروز این تالاب در بحرانی ترین شرایط زیست محیطی قرار گرفته است.
بر اساس اطلاعات موجود در شرکت آب منطقه ای آذربایجان غربی آب دریاچه ارومیه طی نزدیک به صد سال گذشته نیز به کمترین میزان خود رسیده بود که با ادامه بارش سطح این دریاچه طی سال های اول دهه 70 هجری شمسی با بالاترین میزان خود رسید.
دریاچه ارومیه بزرگ ترین‌ دریاچه‌ کشور است که در ارتفاع 1267 متری‌ از سطح‌ دریا واقع شده است و طول‌ آن حدود 130 تا 140 کیلومتر و عرض آن‌ بین‌ 15 تا 50 کیلومتر متغیر است‌.
عمق‌ متوسط این دریاچه تا شش متر و عمق آب در عمیق ترین قسمت ها تا 25 متر در تراز عادی بوده است.
دریاچه ارومیه شورترین دریاچه دنیا بعد از "بحرالمیت" به شمار می رود.
دریاچه‌ ارومیه‌ دارای 102 جزیره و شبه جزیره‌ است که از اهمیت‌ گردشگری‌، جغرافیایی، بیولوژیکی و اکولوژیکی شایان‌ توجهی‌ برخوردار است و مهمترین آنها جزیره کبودان‌، اشک‌، اسپیر و آرزو است.
در حال حاضر تراز دریاچه ارومیه در کمترین حالت 25/1271 سانتی متر است این درحالی است که تراز این تالاب در بالاترین میزان در تاریخ 21 خرداد ماه سال 74 در حدود 41/1278 سانتی متر بوده است.

منبع :آینا نیوز

 


خلیج فارس و اماراتیها


جزایر مصنوعی امارات
نابودی زیستی خلیج فارس و تهدید ارضی ایران
دکتر میر مهرداد میرسنجری
کد خبر: ??????تاریخ: ?? اردیبهشت ???? - ??:??کشور امارات، همزمان با ادعاهای ارضی بی‌پایه علیه جزایر سه‌گانه همیشه ایرانی خلیج فارس، با سرمایه‌گذاری عظیم، با سرعت مشغول توسعه جزایر مصنوعی در کرانه‌های جنوبی خلیج فارس است که با هدف افزایش سرمایه، تصرف گام به گام حریم آبی ایران و عربی کردن نام خلیج همیشه فارس، زندگی را در آب‌های خلیج تا ابد فارس به خطر انداخته است.

این امر که با سکوت شگفت انگیز و توجیه ناپذیر رسانه‌های داخلی همراه شده، نه تنها محیط زیست شکننده خلیج فارس را در معرض نابودی قرار داده، بلکه مرزهای آبی و مناطق حاکمیتی و تمامیت ارضی ایران در خلیج فارس را نیز در معرض تهدید جدی قرار داده است.

دولت امارات عربی متحده، در حالی اعلام کرده که کنسرسیوم سه جانبه اماراتی، آمریکایی و انگلیسی در حال ساخت جزیره‌های مصنوعی النخیل و العالم است که تشکیلات دولتی توسعه نخیل (Nakheel) در دوبی به عنوان مجری پروژه سه جزیره مصنوعی به شکل نخل و مجموعه ??? جزیره مصنوعی به شکل نقشه جهان را قارچ گونه و با شدت و سرعت ادامه می‌دهد.

گفتنی است، ساخت سه جزیره به شکل نخل (Palm Lands) که طول هر کدام بیش از 6 کیلومتر است و یک جزیره بیضوی به شکل نقشه 5 قاره کره زمین (Universe) در منطقه‌ای به طول 9 کیلومتر و عرض 6 کیلومتر و با مساحتی نزدیک 63 کیلومتر مربع که کاملا در تضاد با اکوسیستم طبیعی خلیج فارس است، با سرمایه‌گذاری بیش از بیست میلیارد دلار در حال تکمیل شدن است.

 

از سوی دیگر، سلطان بن سلیم، مدیر این پروژه در اظهارات تجاوزگرانه‌ای، بی‌پرده فاش کرده که: «با توجه به این که هم اکنون تنها بخش کوچکی از ساحل خلیج فارس به امارات تعلق دارد، در زمان پایان این پروژه، دولت امارات با داشتن 1200 کیلومتر ساحل، به مقدار کافی ابزار برای اعمال فشار به ایران خواهد داشت.»!

 

در این میان، آنچه برای ایرانیان از اهمیت بسیاری برخوردار است، در پیش گرفتن سیاست مناسب و واکنش درخور مسئولان و دست‌اندرکاران سیاست خارجی و نمایندگان ملت در برابر آثار فاجعه‌بار این پروژه است که در سکوت مرگبار خبری، افزون بر نابودی زنجیره حیات اکوسیستم دریایی خلیج فارس، بی سر و صدا، آینده مرزهای آبی و تمامیت ارضی ایران را نیز نشانه رفته است.

عمق این کار فاجعه‌بار امارات متحده عربی، همزمان با پایان راه اندازی نخستین جزیره نخل نمایان شد؛ هنگامی که به اذعان رسمی مجریان، برای این پروژه 1. 65 میلیارد متر مکعب ماسه و 87 میلیون تن سنگ‌های صخره‌ای برای پی‌سازی و برای تکمیل محوطه‌ها نیز یک میلیارد تن صخره (که به طور عمده از قاچاق سنگ‌های صخره‌ای از ایران تأمین شده) به محل آورده و مورد استفاده قرار گرفته است.

پیامدهای محیط زیستی احداث جزایر مصنوعی در خلیج فارس

از مهمترین پیامد‌های فاجعه بار محیط زیستی جزایر مصنوعی امارات می‌توان به این موارد اشاره نمود:

1. نابودی محیط زیست طبیعی ایران با تخریب خاک‌ها و سنگ‌های صخره‌ای کوهستان‌های ایران و انتقال آنها به امارات برای ساخت جزایر مصنوعی

2. تهدید امنیت زیستی پرندگان مهاجر و جانداران جزایر غیر مسکونی خلیج فارس

3. نابودی پوشش زنده مرجانی به عنوان یکی از پتانسیل‌های مهم تجمع زیستی خلیج فارس

4. تخریب پهنه بندی طبیعی بستر دریا. (اماراتی‌ها رسوبات ارزشمند بستر خلیج فارس را هم برای ساخت و ساز پروژه جزایر به تاراج بردند و افزون بر آن، فعالیت ماشین آلات و استخراج ریزدانه‌ها از کف دریا، آسیب‌های بسیار زیادی بر پهنه بندی بستر دریا وارد ساخته است.)

5. تغییر مسیر جریان‌های طبیعی آب که در توان خودپالایی طبیعی خلیج فارس اختلال جد پدید می آورد.

6. به هم ریختن ساختار طبیعی بستر خلیج فارس. (ناگفته نماند که امارات حتی بقایای دو هواپیمای جنگی، چند جمبو جت و هفت کرجی را نیز به اعماق دریا برده تا برای غواصان یک پارک زیر دریایی موضوع دار درست کند).

7. تخلیه انواع زباله‌ها، پساب‌های آلوده کننده و انواع آلاینده‌های فسفره و... به درون خلیج فارس

8. تخریب یکی از ارزشمندترین اکوسیستم‌های دریایی دنیا از راه نابودی زیستگاه آبزیان خلیج فارس، شامل 400 تا 450 گونه ماهی و 300 تا 450 گونه از دیگر آبزیان، از جمله لاک پشت‌های دریایی (گونه ویژه منطقه خلیج فارس).

9. گمراه سازی افکار عمومی با انتشار تصاویر دروغین حیات زیر جزایر مصنوعی. (دولت امارات برای گمراه کردن افکار عمومی و تبرئه خود از اتهامات احتمالی، اقدام به پخش فیلم‌هایی از وجود حیات جانوری در زیر این جزایر کرده است، حال آن که تصاویر منتشره مربوط به پیش از مسکونی شدن جزایر و زمانی است که هنوز از پساب‌های آلوده ساز، زباله‌های جامد و آلودگی‌های صوتی و دیداری که در کوتاهترین زمان حیات آبزیان را از بین می‌برد، خبری نبوده است).

10. عوارض اقلیمی، محیط زیستی ناشی از تبدیل بخش‌هایی از حریم دریا به خشکی، کاهش ظرفیت گرمایی ویژه منطقه و خشک‌تر شدن اقلیم آن و افزایش توفان‌های گرد و غبار که مستقیم روی کیفیت حیات اقتصادی، اجتماعی مردم منطقه به ویژه ساحل نشینان جنوب ایران تأثیر می‌گذارد.

 


پیامدهای ژئوپلتیک راه اندازی جزایر مصنوعی در خلیج فارس

از مهمترین هدف‌ها و پیامد‌های سیاسی توسعه جزایر مصنوعی توسط امارات نیز می‌توان موارد زیر را بر شمرد:

1. توسعه حریم مرز‌های دریایی امارات. از آنجا که محیط جزایر مصنوعی امارات به عنوان حریم آبی این کشور به شمار می‌رود، اماراتی‌ها با افزایش جزایر خود به دنبال افزایش حریم آبی و به دنبال آن، به چنگ آوردن هر چه بیشتر محدوده بین‌المللی مشترک آب‌ها و بستر خلیج فارس هستند. تا به امروز هم اماراتی‌ها با ساخت این جزایر، سواحل خود را مجازی، دو تا سه برابر کرده‌اند و ادامه این روند همان قدر که به سود عرب‌هاست، به ضرر ایران و ایرانی است.

2ـ توسعه طلبی ارضی با انتقال 12 میل انحصاری ماهیگیری از کرانه‌های خشکی جنوب خلیج فارس به دورترین جزایر مصنوعی از سواحل امارات با هدف تهدید عمق استراتژیک ایران در خلیج فارس.

3. تصرف گام به گام فلات قاره و بستر خلیج فارس برای نزدیکتر شدن هر چه بیشتر به جزایر سه گانه و سواحل ایران به منظور برنامه‌های توسعه طلبانه ارضی آینده اعراب، از جمله تصرف جزایر ایرانی و بنادر جنوبی ایران.

4. بسترسازی برای راه اندازی کانال جایگزین تنگه هرمز. بر پایه این طرح که از سوی امیرنشین دبی ارایه شده، با ساخت آبگذر (کانالی) از داخل امارات، سواحل امارات در دریای عمان (در جنوب شرقی امارات) به سواحل این کشور در خلیج فارس (در شمال امارات) متصل خواهد شد تا اهمیت استراتژیک تنگه هرمز و جزایر ایرانی از میان برود. طول این کانال ??? کیلومتر و هزینه راه اندازی آن دویست میلیارد دلار برآورد شده است.

5. تبلیغ و تثبیت نام جعلی برای خلیج فارس با تبلیغات رسانه‌ای و پخش نقشه‌های جلب گردشگران و فروش واحد‌های مسکونی این جزایر در عرصه بین‌المللی.

فرجام سخن

جزایر مصنوعی امارات، در حالی بی سر و صدا و در سکوت خبری رسانه‌ای ایران، یکی پس از دیگری سر از آب در می‌آورند که نه تنها مخالفتی جدی را از سوی نهاد‌های مسئول ایرانی ندیده‌ایم، بلکه با کمال تأسف، در برخی رسانه‌ها و روزنامه‌ها و سایت‌های اینترنتی داخلی شاهد تبلیغ پیش فروش منازل در این جزایر نیز هستیم!

تحمیل خسارت‌های جبران ناپذیر بر زیستگاه آبی خلیج فارس، در حالی است که ایرانیان تلاش چندانی در جلوگیری از فعالیت‌های غیرقانونی طرف اماراتی خود نداشته‌اند و از این روی، نبود فعالیت شایسته سازمان حفاظت محیط زیست ایران و بی‌توجهی مدیران به ساخت جزایر مصنوعی اماراتی در خلیج فارس، در گام نخست، ضمن تهدید آشکار علیه ایران، ملت ایران را از حقوق طبیعی محیط زیستی و ژئوپلتیک خود در کرانه‌های شمالی و جنوبی خلیج فارس محروم می‌کند.

این در حالی است که پیمان‌نامه حفاظت محیط زیست منطقه‌ای مهمی همچون «راپمی» از سوی همه کشور‌های ساحلی خلیج فارس از جمله امارات در سال 1978 به امضا رسیده که در آن تأکید شده که آب‌های خلیج فارس، بین المللی هستند و همه کشورها باید به حریم آن احترام بگذارند و هر نوع توسعه‌ای که حریم آن را به خطر می‌اندازد، برای کشورهای همسایه آن ممنوع است، ولی آگاهی‌رسانی نامناسب از سوی نهاد‌های مسئول ایران و حضور نیافتن بازرسان سازمان ملل در این منطقه و ارایه نشدن گزارش فاجعه محیط زیستی ساخت جزایر مصنوعی، دولت امارات را در اقدامات سودجویانه خود جسورتر ساخته است.

بنابراین، ضروری است مسئولان محیط زیستی و دیپلماتیک ایرانی با بهره از اهرم‌ها و کنوانسیون‌های بین‌المللی، دنیا را به فاجعه دست ساخت عرب‌های اماراتی آشنا کنند و لازم است اماراتی‌ها به عنوان تجاوزگران به زیستگاه طبیعی خلیج فارس معرفی شوند و نه تنها از ادامه فعالیت‌های تخریبگرانه خود بازداشته شوند، بلکه ملزم به پرداخت خسارت‌های محیط زیستی به ایران شوند.

در موردی مشابه، پیگیری مداوم مشکلات آلودگی محیط زیستی در خلیج مکزیک و ارایه چندین گزارش بین‌المللی، باعث شد آمریکا آن را بزرگترین ضایعه زیست محیطی قرن بنامد و ضمن جلوگیری از گسترش آلودگی، غرامت‌های هنگفتی هم از مسببان فاجعه محیط زیستی آن منطقه دریافت کند.

در حالی که سرعت سرسام‌آور پیشرفت پروژه‌ توسعه جزایر مصنوعی امارات و در پی آن، تخریب زندگی طبیعی و تهدید تمامیت ارضی ایران در خلیج فارس، روند بسیار خطرناکی را در پیش گرفته، تشکیل گروه‌های کاری متشکل از کارشناسان حقوقی دیپلماتیک و محیط زیستی برای بررسی تهدید‌ها و آثار ویرانگر راه اندازی این جزایر مصنوعی و جلوگیری از تداوم انجام، آن ضرورتی اجتناب ناپذیر است.