سفارش تبلیغ
صبا ویژن

از زبان معتاد

  • میونه یه مشتی لات
    مونده یک معتاده پیر
    توی یک قهوه خونه
    زیر دشت گرد اشیر
    منم اون معتاد پیر به هروئین مبتلا
    یه خمار بی رمق ، اژ زن و بچه جدا
    من همونم که یه روژ
    میخواشتم دکتر بشم
    میخواشتم بزرگترین دکتر دنیا بشم
    آرژو داشتم برم تا به بارنارد برشم
    مردم و عمل کنم که به شهرت برشم
    اولش بنگی بودم
    بعدأ بافوری شدم
    شیره نشئه ام نکرد
    اومدم هری شدم
    رفته ام حالا ژ یاد
    ژندگیم رفته به باد
    مردن هم ناژ میکنه
    به شراغم نمیاد
    توی منقل افتادم
    دود منو ژندونی کرد
    مثل من اشیر میشه
    هر کشی نادونی کرد
    حالا یک معتاد شدم
    یه اشیر نیمه جون
    میزنم چرتی رو پا
    تا بمیرم ای خدا
    یه دشتم یه ژر ورق
    یه دشت دیگم عرق
    دیگه افتادم ژ پا
    نمونده برام رمق
    توی منقل افتادم
    دود منو ژندونی کرد
    مثل من اشیر میشه
    هر کشی نادونی کرد
    حالا یه معتاد شدم
    یه اشیر بی نوا
    میزنم چرتی رو پام
    تا .....